احساسات

ساخت وبلاگ

-دوستش ازش مپرسه از دستم ناراحتی در حالی که سعی در بی خیال نشون دادن داره و با لبخند ساختگی رو لب نه بابا چرا ناراحت؟ (در واقع ازش متنفره)

-بخاطر اینکه دوستش ناراحت نشه و اونو از دست ندهاز حق خودش مگذره ولی بعدش از دست خودش عصبانیه مثلا وقتی حق رو به بچه دوستش مده تا عروسک بچش رو ورداه

-پیشنهاد رابطه جنسی همسرش رو قبول می کنه در حالی که هنوز بخاطر برخورد دیشبش خونه مادرشوهر ناراحته

-با یاد اوری یه خاطره از دوران کودکیش بغض گلوشو می گیره و می ره تو لک ولی بعد از چند لحظه می گه بی خیال بابا 

در طی روز ما چقدر با این موارد روبرو مشیم و بی خیال از کنارشون مگذریم

در حالی که همه رفتارای ناخش و خوب ما از همین احساسات سر چشمه مگیره

من تازه فهمیدم که اگه یک احساس رو به فرم درست بیان نکنم و سرکوب کنم تبدیل مشه به یک هیولای بزرگ 

مثلا اگه از دست یک نفر ناراحت بشم و بریزم تو خودم و بگم ول کن ارزش نداره رابطمون رو بخاطرش خراب کنم این رنجش میره تو اعماق  ذهن من و بعد از یه مدتی با یه حرکت ناجور از طرف مقابل سر باز مکنه اما این دفعه خودمم نمدونم علتش چیه

من فهمیدم هیچ احساسی رو نباید سرکوب کرد .بهتره اگه سوء تفاهمی برام پبش میاد همون لحظه با طرف درمیون بذارم 

راستی شما برای بیان احساس از چه کلماتی استفاده می کنید؟ 

آیا کسی در زندگیتون هست که احساستون رو صادقانه بهش بگید؟

تا حالا مورد حال واحساس خودتون دست به قلم شدین؟

سفری روحانی به درون خودم...
ما را در سایت سفری روحانی به درون خودم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0rayfarb بازدید : 336 تاريخ : دوشنبه 24 ارديبهشت 1397 ساعت: 2:42